یه ثانیه زندگی

وبلاگ ندا ❤️

من که هستم

  • ۰
در امتداد خط کلاماتم را گم کردام من که هستم ندا ! ندا ! . با صدا مامانم که داشت صدام میزد بیدار شدم ، این یعنی اغاز مهاجرت من و فرسنگ ها دور شدن از کشورم شروع شد اصلا از این مهاجرت خوشحال نبودم چند ماهی از اون روزا گذشت فراموش کردن و پشت سر گذاشتن همه عزیزان دوستام خیلی سخت بود و سخت بهم گذشت برای تسکین شب زنده داری و خود خوری هایم یه تصمیم گرفتم اینکه دوباره دست به قلم شم وبلاگ نویسی رو دوباره اغاز کنم ، این تمام ماجرا نیست اگه تا اینجا اومدی، خوشحال میشم برام کامنت بزاری عزیزم ، راست گفتن دوست خوب تمام ماجراست !